پنج شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۴ ساعت ۱۲:۵۱
 |  30/ اکتبر/ 2015 - 6:46
  |   نظرات: يك نظر
بازدید

می دانم که خدا خوب شنید اما کاش صبر خدا کمتر بود/ نوشته ای از موسی پورپلاش در باب کودکان کار

 

موسی پورپلاش: بهترین لحظات زندگی در انتظارش بود. جوانی، تحصیل، آینده. همه را رها کرد. یک نوجوان آمد و با تصمیم بزرگش خواست یک کلمه را برای ما تفسیر کند. او آرمان را معنا کرد. دفاع از وطن. از ناموس و از آزادی.
جنگ تمام شده. حسین فهمیده اگر زنده بود… او که دلش برای وطن و هم وطن می تپید اگر زنده بود…
راستش هنوز سیزده ساله هایی هستند که باید دست مریزاد بشنوند. آن قدر کوچکند که باید برایشان دل سوزاند. و آن قدر مرد هستند که باید سر تعظیم برایشان فرود آورد. همان هایی که از کودکی و نوجوانی تا لحظه مرگ کار می کنند. همان هایی که بازی و شادی و بچگی شان را باید خلاصه کنند. آن قدر خلاصه که مجبورند قبل از ده سالگی تمامش کنند. سن شان دو رقمی که شد مرد می شوند اگر هم نباشند باید بشوند.
با خود فکر می کردم چقدر سخت است تحمل کار برای یک نوجوان. اما این تراژدی قسمت دشوارتری هم دارد. آنجا که باید خاموش باشند. در واقع تحمل بار سنگین خانواده از یک سو. سکوت اجباری از سوی دیگر.
یک لحظه تصور کنیم فرزند نوجوانمان مجبور به کار کردن باشد. کارش به تناسب سن و جثه، سنگین باشد. به سختی صبح را به شب برساند. همه اینها به کنار. سخت ترش این است که حرف های سنگین بشنود. طعنه و کنایه و منت و محنت. اما هیچ کس نباشد که نزدش شکایت ببرد. تصمیم به ترک کار بگیرد. اما ناگهان فکر خانواده و تامین معیشت، میخکوبش کند. کلمه “چشم” ورد زبانش می شود طوری که در جواب ناسزا هم چشم بگوید.
شاهد بودم کودکی را که سر به دیوار می کوفت و با صدایی لرزان می گفت ای خدا خسته ام. خسته بود. نه تعارف داشت و نه عشوه بلد بود. به تمام معنا خسته بود. می دانم که خدا خوب شنید اما کاش صبر خدا کمتر بود! 


این مطلب را به اشتراک بگذارید sms whatsapp

1 Responses to “می دانم که خدا خوب شنید اما کاش صبر خدا کمتر بود/ نوشته ای از موسی پورپلاش در باب کودکان کار”

  1. مرجان گفت:

    کاش صبر خدا کمتر باشد…

آخرین نظرات شما
  • اگه این ادم بخاطر این که یه زرتشتی میخواست بارگاه برای حافظ بسازه چرا خودش میگه اگر شاه هزار بار مقبره رو درست کنه من خراب میکنم شاه که دیگه زرتشتی نبوده یا والی شیراز لط...
    در: چرا این روحانی اسیری، سه بار آرامگاه حافظ را تخریب کرد؟!
  • سلام هیچ نظارتی روی گیم نت ها و کافه ها نیست فقط شعار میدهند یک کاری که باید بکنند اینه که چرا گیم نت ها زیرزمینی و یا اگر مغازه ای است شیشه هایش پوشیده است چرا شرایط سنی...
    در: گزارش مردمی از وضعیت گیم نت های خور: هیچ کس جوابگو نیست!
  • زشته! طرف میگه هرچه میکنم نمیشه باید می گفت که هرچه سعی میکنم نمیشه آهنگ هایی که اجرا کرده واقعا بی نظیره متأسفانه آن موقع کسی قدرش ندونست....
    ناصر در: دانلود تصنیف “همدم تو” با صدای مرحوم محمدرضا حقیقی لاری
  • باسلام به نظر میرسه نویسنده میخواد داستان وارونه کنه و ایشان را به شکلی نشون بده که می‌خواسته نامی از حافظ نماند انتخاب عنوان نشان میده نویسنده یک خودفروخته است...
    سید محمد فالی در: چرا این روحانی اسیری، سه بار آرامگاه حافظ را تخریب کرد؟!
  • توهین به قبر و مرده در ذات اسلام هست...
    انسان در: چرا این روحانی اسیری، سه بار آرامگاه حافظ را تخریب کرد؟!
  • نظرات جالب و گاهی خیلی سطحی در این مورد داده شده است مخصوصاً کسی که نمی‌داند آیت الله فال اسیری اولین فرد دفن شده از این خانواده در کنار آرامگاه حافظ است و پیش از آن آرام...
    حمید در: چرا این روحانی اسیری، سه بار آرامگاه حافظ را تخریب کرد؟!
  • بسم الله الرّحمَن الرَّحیم سلام. بسیار خوب سلامت وپیروز ان شاءا......
    در: گفت و گو با مسعود رحیم زاده، خطاط و گرافیست برجسته خوری: “یک بوسه مادرم مرا خطاط کرد”
  • استاد جنگوک...
    در: آهنگ زیبای “مرهم” را از مرحوم محمدرضا حقیقی لاری بشنوید
  • درود بر شما جناب مهندس...
    𝑻𝒂𝒔𝒏𝒊𝒎_𝑮𝒉𝒂𝒏𝒂 در: گفتگو با یونس قانع مدیرعامل انجمن خیریه صابرین خور
  • درود بر شما جناب مهندس عزیز...
    𝑻𝒂𝒔𝒏𝒊𝒎_𝑮𝒉𝒏𝒆𝒉 در: گفتگو با یونس قانع مدیرعامل انجمن خیریه صابرین خور
نیازمندی ها
آمار بازدید:

بازدید امروز: 310 بازدید

بازدید دیروز: 509 بازدید

بازدید کل : 5457214 بازدید