🗓 جمعه ۲۸ شهریور ۱۴۰۴
◾ مطلب ارسالی از دوبی: گرچه دور از شهرم خور هستم اما اخبار تصادف و مرگ نوجوانها و جوانهای شهر را همیشه میشنوم و دلم میسوزد. قبول کنیم این کارها زیبنده ما نیست. ما را در امارات به عنوان مردمانی بافرهنگ و نیکاندیش و اهل تجارت میشناسند. وجهه شهر را با این رفتارها خراب نکنیم. من اما قصد نصیحت ندارم. چند نکته به ذهنم رسید که برای خورشید فرستادم با چاشنی طنز. امیدوارم شما هم لذت ببرید! در واقع چند پیشنهاد برای والدین گرامی هست که درخواست دستانداز کرده بودند برای سلامتی فرزندان دلبندشان! و البته مسئولان شهر هم باید با دقت بخوانند. خود من هم بچههایم خور هستند اما خداراشکر هنوز برایشان موتور نخریدهام. اگر عمّهجان بگذارد!
۱- به شرکتهای سازنده حتما توصیه شود زین پس ترمز اضطراری هم روی موتورسیکلتها نصب کنند! که اگر بچه ترمز نزد، خود موتور اتوماتیک ترمز بزند! الان در امارات هم مد شده ماشینهای خودران خودایستا. ولی خب ما کجا و امارات کجا!
۲- به جز دستانداز باید به ازای هر موتورسوار عزیز یک نفر نگهبان هم برای مراقبتشان درنظر بگیریم. (این جز وظایف ذاتی مسئولین شهر هست. از آن همه بودجه کمی هم صرف مراقبت از بچههای موتورسوار کنند چه میشود؟!)
۳- در صورت بروز هرگونه حادثه جانی یا مالی برای بچهها، حالا به هر دلیل، نهادهای انتظامی و مسئولین شهر و امام جمعه و همه جهت عرض پوزش به خانوادههای عزیز مراجعه کنند و دستور پیگیری عاملان مصدومیتها را بدهند! بچه از سر راه که نیامده! کلی زحمت کشیده شده به اینجا برسند!
۴- شورا و شهرداری هم موظف به انجام آسفالتکشی مجدد ترجیحا مخلوط با فوم و اسفنج باشد که در هنگام بروز حادثه خدای ناکرده ضرری متوجه بچههای عزیز که دوست دارند سرعت بروند نشود. دقت شود فوم چینی خریداری نشود که کیفیت خوبی ندارد!
۵- و اما امان از عمّهها! هرچه میکشیم زیر سر عمّههاست واقعا! تحقیقات هم نشان داده عمّهها عامل ۵۰ درصد این مشکلات هستند. مثلا تصور کنید یک پدری برای پسرش میخواهد موتور یا موبایل بخرد. حاج خانم که مخالفت میکند قضیه بالکل تمام میشود. اما عصر میبینید عمّهجان تمام پنبهها را رشته کرده است و پدر نظرش عوض شده. حالا چه کسی جرات دارد روی حرف عمه حرف بزند؟!
۶- تقدیر از خانواده هایی که فرزندانشان با موتورسیکلت بیشترین رفت و آمد در شهر را دارند با حضور مقامات کشوری و لشکری هم میتواند مفید واقع شود!
۷- و البته افتتاح دستاندازها ترجیحا با حضور خانوادههای نگران و دلواپس و بچههای ناز و دلبندشان باشد. و از آنها بابت این پیشنهاد زیبا و اینهمه تلاش و دلسوزیشان برای سلامت فرزندانشان به شکل شایستهای تقدیر شود!
۸- لطفا اسمم را ننویسید. حوصله دردسر ندارم. و جواب پس دادن به گروهی که دوستداران نصب دستانداز هستند. نمیخواهم نقش اپوزیسیون دستاندازها را بازی کنم. علاوه بر این من زورم به عمّهها نمیرسد واقعا!