🗓 جمعه ۲۸ شهریور ۱۴۰۴
◾ خورشید لارستان: احتمالا این پیام واتساپی به دست شما هم رسیده باشد که یکی از والدین که احتمالا مادری باشد دلواپس و نگران همه را به پیر و پیغمبر قسم داده که در خیابان اصلی خور دستانداز بزنند. چرا؟ چون بچههایشان گوش به حرف آنها نیستند و شبانهروز با سرعت مشغول گاز و ویراژ هستند! بیایید این پیام را از چند نظر بررسی کنیم.
▪ پدر و مادر گرامی! نصب دستانداز شاید تا حدودی بتواند جلو سرعت و گاز و ویراژ بچهها را بگیرد اما مگر فقط یک خیابان داریم؟ کسی که بخواهد ویراژ بدهد و سرعت برود یک جای دیگر را پیدا میکند. مگر کم بچهها از مسیر برگشت نیمه به سمت خور مسابقه سرعت میگذارند؟ آنجا هم باید دستانداز زد؟ و اصلا آیا این درست است که کل شهر بخاطر این تربیت غلط و فرهنگ ناپسند و کمکاریمان در تربیت بچههایمان، پر از دستانداز شوند؟ اصلا چرا باید صورت مساله را پاک کنیم. شما به عنوان پدرومادر چرا در تربیت فرزندانتان کوتاهی کردهاید که امروز از کنترل آنها عاجز ماندهاید؟ که برای حفظ جانشان به شورا و شهرداری و امام جمعه و نصب دستانداز متوسل شدهاید؟!
▪از قدیم گفتهاند خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثریا میرود دیوار کج! کافیست برگردید به همان روزهایی که با شور و شوق و برای چشم و همچشمی و دلسوزی مادرانه و… برای بچههای خردسالتان موتور خریدید. شما از همان زمان راه اشتباه را رفتهاید. راهی که بازگشتش دشوار است. وقتی بچهای به موتور یا موبایل یا دوست ناباب و… عادت کند سخت است که بتوان او را کنترل کرد. شما خشت اول را کج گذاشتهاید. پس حالا که کنترل کار از دستتان خارج شده و گُلپسرتان توجهی به حرفهایتان ندارد بپذیرید که باید مسئولیت رفتارهای او را هم قبول کنید. باید باور کنید که حتی تصادفهای مرگبار همکلاسیهایشان هم دیگر نمیتواند از انجام کارشان بازدارد. مگر کم داشتهایم نوجوانان شهر که بخاطر همین موتور جانشان را از دست دادند و خانوادههایشان را داغدار کردند. آیا تاثیری در بقیه بچهها گذاشته است؟!
▪پس بیایید کمی هم به خودمان رجوع کنیم. همه چیز را به گردن دیگران نیاندازیم. مسئولیت این کارها نه با شورا و شهرداری هست و نه با مدارس و نه امام جمعه. خود شما باید احساس مسئولیت کنید و فرهنگ استفاده درست از موتور را به بچههایتان بیاموزید. همانطور که دغدغه تهیه غذا و لباس و رفاهیات آنها را دارید کمی هم به تربیت بچهها اهمیت بدهید. هیچ وقت با زور و بگیر و ببند چیزی حل نمیشود. شاید یک تاثیر موقت داشته باشد اما باید کار فرهنگی کرد. اول هم از خود خانوادهها. متاسفانه اکثر والدین تمام امکانات را از همان کودکی در اختیار بچهها قرار میدهند و بعد که بچهها به آن چیزها وابسته شدند میگویند حالا چه کنم؟ نتیجهاش میشود دختری دبستانی که به موبایل اعتیاد پیدا کرده است و درس نمیخواند! یا پسری که پایش به موتور نمیرسد و تا نصف شب مشغول مسابقه سرعت هست! از قدیم گفتهاند یک سوزن به خودتان بزنید و یک جوالدوز به مردم!