موسی پورپلاش: اول اردیبهشت را روز بزرگداشت سعدی نامیده اند. چه دلپذیر است قدم زدن در بوستان و گلستان. چه دشوار است قلم زدن در این باب…
تا این زمان صدها مورّخ و محقّق ایرانی، اروپایی، عرب و هندی شرح حال او را نوشته اند و به قول محمد حسین رکن زاده (آدمیّت) گرچه در تاریخ تولد شیخ (روایات بین سال های ۵۷۰ تا ۵۸۵) و حتی اسم ایشان که برخی مشرف الدین و بعضی مصلح الدین می گویند، اختلاف است آنچه اهمّ است مقام صنیع و فضل و دانش و مراتب حکمت و عرفان و فصاحت و بلاغت و طبع روان و ابیات سهل و ممتنع سعدی ست که اقرار تمام کارشناسان بوده و هست. خود رکن زاده نیز در کتاب «دانشمندان و سخن سرایان فارسی» (ص ۱۰۲ تا ۱۵۸) شرح حال ایشان را به خوبی نگاشته است.
بر هیچ کس پوشیده نیست گلستانی که در هشت باب نوشته شده به مانند هشت کلید سعادت دنیا و عقبی آدمی ست.
(در سیرت پادشاهان- اخلاق درویشان- فضیلت قناعت- فواید خاموشی- عشق و جوانی- ضعف و پیری- تأثیر تربیت- آداب صحبت) که هر باب حکایاتی است با بیان شیرین و امثال زیبا و لطیف به دور از موعظه خشک و خسته کننده و نیز پشت این حکایات، کوله باری از تجارب شیخ، احساس می شود.
پختگی سعدی در نحوه بیان و انتقال مفاهیم ناشی از تجربه و دانش وی در طول زندگی پربار اوست، چرا که شیخ شیرازی پس از طی علوم مقدماتی در زادگاهش، به بغداد که دارالعمل زمانه بود رفته و در دانشکده نظامیّه آنجا به مدّت ۲۰ سال تحصیل علم نموده و پس از آن اراده سیاحت می نماید.
از شام و حبشه و حجاز گرفته تا قونیه و هند با چنین پختگی و دانش و هوشی که سعدی داشته، عجیب نیست گلستانی از حکمت و بوستانی از طراوات به ما ارزانی می دهد.
در اقصای گیتی بگشتم بسی به سر بردم ایّام با هر کسی
تمتع به هر گوشه ای یافتم ز هر خرمنی خوشه ای یافتم
بوستان که در نسخ قدیم (کلیات سعدی نامه) می نامیدند، مشتمل بر ده (۱۰) باب است. در عدل و انصاف احسان، شور و عشق، تواضع، تسلیم و رضا، قناعت، تربیت، شکر بر عافیت، توبه و مناجات. که استاد سخن در هر باب حکایتی منظوم سروده و این چنین سفره رنگینی از اخلاق را گسترانیده است.
ملمّعات- مثلّثات- مثنویات- قطعات- مفردات- ترجیحات- قصاید فارسی و عربی و بالاخره غزلیات بی مانند و شیخ اجل که شاهکار بوستان ادب فارسی است.
همه و همه دست در دست هم داده اند تا صفت شیرین سخنی و شکر گفتاری را به استاد سخن نسبت بدهند. به واقع دشوار است مثالی از غزلیات را بیاوریم چرا که تمامی آنها در بهترین شکل ممکن سروده شده اند. نیکوتر آن است که باب غزل را باز نماییم و از هر شعری ابیاتی برگزیده و صفحه را به آن مزیّن کنیم.
«سعدی ز فراق تو نه آن رنج کشیده است کز شادی وصل تو فراموش کند آن را»
«بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت به شرط آنکه نگوییم از آن چه رفت حکایت»
«که گفت بر رخ زیبا، نظر خطا باشد خطا بود که نبینند روی زیبا را»
«نظر کردن به خوبان دین سعدی ست مباد آن روز کو برگردد از دین»
«خوش می روی تنها، تن ها فدای جانب مدهوش می گذاری یاران مهربانت
در آیینه نظر کن، تا روی خود ببینی کز حُسن خود بماند انگشت در دهانت»
«تن آدمی شریف است به جان آدمیّت نه همین لباس زیباست نشان آدمیّت
رسد آدمی به جایی که به به جز خدا نبیند بنگر که تا چه حدّ است مکان آدمیّت»
«من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی عهد نابستن از آن به، که ببندی و نپایی
گفته بودم چوبیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی»
«گویند مگو سعدی چنین سخن از عشقش می گویم و بعد از من گویند به دوران ها»
«سعدیا مرد نکونام، نمیرد هرگز مرده آن است که نامش به نکویی بزند»
سپاس آقا موسی .
نگارش پر محتوا، زیبا، مختصر و بسیار مفید بود
ممنون از مطلب زیبایتان. استفاده بردیم.
بابت برگزاری مراسم بزرگداشت سعدی در خور هم از تمام دست اندرکاران تشکر می کنم.