در این یادداشت آمده است :اول اردیبهشت ماه جلالی که بامدادان شیراز از نسیم گل و بهار نارنج سرشار است به نام افصحالمتکلمین شیخ اجل سعدی شیرازی نامگذاری شده است. غزل پارسی محبوب ترین نوع شعر در جهان به شمار میرود که بیان کننده عشق، احساس و عاطفه انسانی است. در این رهگذر شعرهای ناب عاشقانهای که در ادبیات ما ماندگار شده از جمله غزلیات سعدی شیرازی میباشد که از مطلع تا مقطع عاشقانه میماند! و برخلاف شاعران غزلسرای پارسیگوی به موضوعات دیگر در غزل نپرداخته است.سعدی این سخنسرای مشرق زمین چنان شوری در غزل و دیگر اشعار خود به پا کرده که مخاطب هرگز احساس دوری با واژگان شاعر نمیکند! او استاد مسلم شعر پندآموز و غنایی ادب و فرهنگ ماست که فصل جدیدی برای ساختار درون اجتماعی هر زمان و لحظه گشوده است. چنان که نسل دیروز که اکنون قریب ۸۰ سال به بالا سن دارند نقل میکنند روزگاری بوستان و گلستان سعدی اولین گام سواد آموزی و آموختن معرفت در ایران بوده، چه آن که بسیاری از بزرگان خاندان در جامعه امروزی ما حکایتها و تمثیلهای زیادی از شیخ اجل را به یاد دارند و هر از گاهی در تنگنا و عیش روزگار خویش برای خود و اطرافیان زمزمه میکنند.با این حال به جرأت میتوان مدعی بود که بسیاری از دانشجویان و حتی فارغالتحصیلان امروز در کشور ما حتی حکایتی کوتاه از گلستان و همچنین غزلیات سعدی در حافظه خویش نگنجاندهاند این مهم برای دوستداران ادب پارسی بسیار تأثر برانگیز است؟ چرا شاعری که در تمثیلات و حکایتهای او بسیاری از نکات جامعهشناختی، روانشناسی، اخلاق و عرفان گنجانده شده است و شعرش زینت بخش درب اصلی سازمان ملل متحد گردیده، برای جامعه خود بیگانه باشد؟ نمیتوان گناه و کم کاری جامعه در این حوزه را تنها متوجه دانش آموزان و دانشجویان دانست. از این رو یک آسیب شناسی و تحقیق از سوی پژوهشگران فعال در عرصه ادبیات گذشته و امروز علل و راهکارهای لازم به نظر میرسد. مؤلفان درسی ما که برخی از آنها دارای کتاب های ارزشمند و قابل توجه در عرصه ادبیات ایران و سعدی شیرازی هستند میتوانند این خلأ در ساختار تعلیم و تربیت کشورمان را پر کنند. هر چند طی ۱۰ سال گذشته در کتابهای درسی دبیرستان و رشته علوم انسانی تغییرات قابل توجهی در جهت معرفی شخصیت و آثار شاعران گذشته و امروز ما صورت پذیرفته است اما هنوز راه بسیار درازی در این راستا در پیش داریم! نگارنده به عنوان یک دانشجو نه صاحبنظر باور دارم که باید آثار بزرگانی چون سعدی، حافظ، مولانا، خیام و بسیاری دیگر که نامشان در این نوشته نمیگنجد را دانشجویان رشتههای غیر علوم انسانی نیز بیاموزند! چگونه میتوان قبول کرد که کارشناسان عمران و ساختمان، پزشکی، الکترونیک، مکانیک و رشتههای دیگر ما زبان سعدی شیرازی که زبان مادری همه ماست را نشناسند.علوم انسانی و ادبیات ما از آنچنان غنایی برخوردار است که در آن به علوم دیگر نیز پرداخته شده است و این نکته باریک تر ز مو به ما هشدار میدهد که همانگونه که والدین ما در جهت آموختن فرزندان خود بر زبانهای زنده دنیا تأکید دارند که کار بسیار خوب و پسندیدهای است، گلستان و بوستان سعدی، مثنوی مولانا، دیوان حافظ، شاهنامه فردوسی، گلشن راز شیخ محمود شبستری و صدها اثر ماندگار دیگر که امروزه مورد توجه پژوهشگران و صاحبنظران ادبیات جهان قرار گرفته به فرزندان خویش بیاموزند که این مهم رمز ماندگاری هویت ایرانی و فرهنگی همه ما دارند.