?️ یکشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۲
◾به گزارش خورشید لارستان، ناصر طالبی فرهنگی بازنشسته خوری یادداشتی به مناسبت درگذشت دوست و همکار فرهنگی قدیم خود مرحوم عبدالغفار کشاورزی نگاشته است:
▪️حقیقت آن است که ما در آن دوران پیش از آنکه به فکر تغییراتی در روستا باشیم به فکر ادامه تحصیلاتمان بودیم تا سطح آموزشمان را بالاتر ببریم. تمامی اتفاقات هم پس از آن رخ داد. چرا که با مشاهده رفتار و کردار همکلاسیهایمان در سطح شهرستان و استان؛ و باز شدن چشم و گوشمان و دیدن محیط اطرافمان، از خودمان پرسیدیم که چرا ما نتوانیم؟ مگر ما چه کمتر از دیگران داریم؟ پس باید کمبودها را شناخت و درصدد رفع آنها برآمد. با گفتن “الله مدد” با همکاری همشهریان از کوچکترین خواسته و کمبود روستا شروع کردیم (جمعآوری زبالهها) و به توسعه شبکه لولهکشی آب و پایهگذاری شبکه برق سراسری و آسفالت کوچهها و توسعه شبکه تلفن ثابت و تشویق خیرین به مدرسهسازی و درمانگاه و در نهایت تبدیل این روستا به شهر انجامید. و همه اینها با حمایت گروهی انجام شد که درس خوانده بودند و تحصیلات را ادامه داده بودند.
▪️پیشرو همه ما در این کار نیز “حاج عبدالکریم صادقی” (مدیر و فرهنگی خور) بودند که همه به تاسی از ایشان راه ادامه تحصیل را در پیش گرفتیم و تعداد ما تحصیلکردهها از یک نفر به دو، سه، چهار و… افزایش پیدا کرد و همه نیز در جهت عمران و آبادانی شهر کوشا بودند. برای همین بهتر است از ذکر نام همه این دوستان پرهیز کنم چرا که پیش قراولان تعداد خاصی بودند اما بقیه هم در مشورت و همکاریهای لازم کوتاهی نداشتند.
▪️و اما درباره همکلاس و همکار قدیمیمان مرحوم عبدالغفار کشاورزی باید بگویم که ایشان فردی بسیار مودب و آرام و وظیفهشناس بودند و در بحث آموزش هم بسیار پرکار بودند. پیگیر مسائل و مشکلات دانشآموزان بودند و رعایت حالشان را میکرد. آن مرحوم گرچه در ظاهر آرام و خاموش بودند اما در جهت همکاری و همراهی برای حل مسائل و مشکلات مدرسه و شهر بسیار پیگیر بودند. در خدمت او به شهرش همین بس که محل کار خود را خور انتخاب کرده بود تا بتواند هرچه بیشتر به همشهریان خود خدمت کند.
▪️آن مرحوم همیشه دانشآموزان را به ادامه تحصیل تشویق میکرد. چرا که ما همیشه این را به همدیگر میگفتیم و اعتقاد داشتیم که فقر فرهنگی اگر با غنای اقتصادی همراه شود بلایی جبرانناپذیر خواهد بود و هنوز هم این باور را داریم.